جدول جو
جدول جو

معنی خیر و شر - جستجوی لغت در جدول جو

خیر و شر(خَ / خِ رُ شَ)
نیک و بد. خوب و بد. بد و نابد. بهنجار و نابهنجار
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رُ شَ)
شورشر. شورشار. شورشرابا. شورو شغب. (از ناظم الاطباء). فتنه و فساد:
تا برنهاد زلفک شوریده را به رخ
اندرفتاد گرد همه شهر شور و شر.
عماره.
قولش مقر و مایۀ نور دل
تیغش مکان و معدن شور و شر.
ناصرخسرو.
سرش مدام ز شور شراب عشق خراب
چو مست دایم از آن گرد شور و شر میگشت.
سعدی.
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزۀ جادوی تو بود.
حافظ.
و رجوع به شور و ترکیبات آن شود
لغت نامه دهخدا
(رُ شِ کَ)
شیر مخلوط با شکر. (فرهنگ فارسی معین) ، سخت آمیخته و اختلاطیافته. (یادداشت مؤلف).
- شیر و شکر برآمدن، شیر و شکر بودن. کنایه از غایت اختلاط است. (از آنندراج) :
کجا به زهر سوءالم لب جواب گشاید
شکرلبی که به شیر و شکر برآمده است.
ملا شانی تکلو (از آنندراج).
رجوع به ترکیب شیر و شکر بودن شود.
- شیر و شکربودن، شیر و شکر برآمدن. کنایه از غایت اختلاط است. (از آنندراج) :
در شکایت نیستم از بخت شور
زهر او با کام شیر وشکّر است.
ظهوری (از آنندراج).
دلتنگی و شکفتگیم شیر و شکّر است
چون زعفران خزان و بهارم برابر است.
سالک قزوینی (از آنندراج).
رجوع به ترکیب شیر و شکر برآمدن شود.
، قسمی بستنی از شیر و شکر. (یادداشت مؤلف) ، شیر و شکری. سپید با گلهای زرد: عمامۀ شیروشکری، سپید و زرد. (یادداشت مؤلف) :
آخرالامر مادیان گوری
آمد افکند در جهان شوری
پیکری چون خیال روحانی
تازه رویی گشاده پیشانی
پشت مالیده ای چو شوشۀ زر
شکم اندوده ای به شیر و شکر.
نظامی.
گفتند اینها دلفریب چون میان بند شیر و شکر است. (نظام قاری).
عزیز آن کس که دارد میهمان را
کند شیر و شکر دستار خوان را.
سلیم (از آنندراج).
، قماش ابریشمی راه راه. (آنندراج). نوعی از جامۀ یشمی نفیس. (غیاث).
- قصب شیر و شکر، نوعی پارچه:
قصب شیر و شکّرش خوانند
بندقی نیز خوانده اند اخیار.
نظام قاری
لغت نامه دهخدا
(رُ هََ)
آوازی که خربنده خران را دهد برای راندن:
در بار هجوشان کشم از گوش تا به دم
خواهم به چوب رانم وخواهم به هیر و هر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(خِرْرُ خِ)
آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین
لغت نامه دهخدا
(هَُرْ رُ شُرر)
مندرس و پاره پاره و آویخته از جامه. (از یادداشتهای مؤلف) ، آنکه جامه اش دریده و مندرس و ریخته و آویخته باشد. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
نوعی فال با خطوط چند بر زمین یا دیوار یا کاغذ کشیدن و سپس خط اولی راخیر و دومی را شر گفتن که اگر آخرین خط خیر باشد فال نیک و اگر شر باشد فال بد است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شیر و شکر
تصویر شیر و شکر
شیر مخلوط با شکر، نوعی پارچه ابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار
ضربه زدن یک سویه به افراد یا چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی